سوته دل

۳ مطلب در تیر ۱۳۹۵ ثبت شده است

  • ۱
  • ۰


به فاصله ی یکــــ واژه که بشنوی تصمیـــم میگیری دلم را خون کنی یا نکنی ... رشته های مرا پنبه می کنی و به دستــــــــ باد می دهی ، برایتــــــ حرفـــــــ زیاد داشتـــم اما در گوشی می گویـــم ، شکوه از دوستـــــ که دشمن شده پنهانی به...با تـــو ی باختـــه ی بی سر و پا در حضور خدایتــــــــ نهان ز غیــــر صحبتـــــــ می کنم ، از این شماتتــــــــ راه فراری نداری

می دانی! تـــو را باید شکستـــــــ ، بایــد خُردتــــ کرد ، تـــوئی که نمیدانـــی با من چه کرده ای ، بر میدارمتــــــــــــ می کوبمتــــــــــ زمین ، تـــو باید بشکنی ... باید



+با خودم دستــــــــ در گریبان شده ام ، وساطتـــــــ نکنید



بعضی وقتها خیلی حرف داری 

دلتـــــ دارد سر ریز می کند حتی!

به یکــــ تَق وصل است اشکـــ گوشه ی چشمتـــــ

از آن اشکــــ هایی که انگاری از روی دلتـــــ بُخار شده اند

و بلند شده اند

و نشسته اند کُنج چشمتـــــ

ولی باید سکوتــــــ کنی

سکوتـــــــ ممتد


+هیس ... ساکتــــ باش دلم ، تو را باید سر به راه کنم



بیان جامع ش امروز جرقه زد توی ذهنم ، یه کوله بار حرف ماحصل مجاهدت شبانه روزی جنابـــــ عقل و حضرتــــ دل!یه عالمه گلایه از ...گلایه گاهی بی منطقه ، گاهی دلیه...گاهی عقل موجبش میشه ... ولی گلایه ی من هم عقل توشه هم دل ... می نویسم ان شاءالله هرچه را که باید بگویم...



به "ن" میگم بی عمر زنده ام ...میگه یعنی چی!؟

کسی هستـــــ بدونه بی عمر زنده بودن یعنی چی!
یا اینــم از اون دردای انفرادیه!



+بی عمر زنده ام من و زین بس عجبــــ مدار

دور فــــراق را که نهـــــد در شمـــار عمــــر



نمیدانم چرا امسال "رمضان در دل من بوی محرم دارد" !

یه روز قبل از رمضان با "ا" رفتیـــم بهشتـــــ زهرا زیارتــــ شهدا بهش گفتم از فردا محرم شروع میشه،حسابی دعام کن رفیق...مضطرِ دلم ، گفت :محرم؟!رمضان رو با محرم اشتبـــاه گرفتی؟گفتم آره...

چرا اشتبـــاه گرفتم!؟



+

مرا مگذار بی باده، که با هر تشنگی صدبار

پر از خونِ محرم می‎کنم ماهِ صیامم را

 

+بیشتـــــر بکُش ،

چقدر خوبــــــــ می کُشی مرا





"تـــــو" پشتـــــــ صحنه ی این صورتــــــــ خیس را میدانی

"تـــــو"علتــــــــــ باریدن ابر این چشم ها را می دانی

"تـــــو" می دانی



+الهی العفـــو


آقا جــان !

شدیـــد شده ...

به شمــا پناه آوردم ...

گوش کنید!

قلبـــم مثل همون بچه آهویی که میشناسیــدش نمی زنه!؟





+" اذا نزلت بکم شدیدة فاستعینوا بنا "

هرگاه برای شما پیشآمد سختی روی داد از ما کمک و یاری بجویید

امام رضا علیه السلام



+از آسمان حرم تا بهشتـــــــ راهی نیستــــــــ
برای ما به جــــز این آستـان ، پنـــاهی نیستــــــ

+کارد به استخــوان! دلـم رسیده استــــــ


+اگر می بینیــد گاهی آروم نشستم یه گوشه ، یعنی یه لحظه حواسم از حالم پرتـــــــ شده سمتــــــــ درسی ، کتابی ، کسی ... ولی هر لحظه ته ته دلم هستـــــــــــ همونایی که می دونید ... شدید شده آقا جان ... به شما پناه آوردم...




خیلی وقتــه صداشو نشنیدم

خیلی وقته

از الآن لحظه ها رو می شمارم برای شنیدنش

این دفعه دیگه نه از دور

نه توی خوابـــــ و رویا

بلکه رو در رو

مستقیم

با گوش جان و گوش سر ...


منتظرم خدا...





+کهنه م پَر دامنتــــون آقا جان...افتادم...دستـــــَ مو بگیرید ،ندارم ...

دل ندارم ... کمکـــ لطفا



+کُهنه م پَر دامنتون یه اصطلاحه یعنی توسل شدید...از روی اضطرار





دنبــــال دلیل نیستـــــَ مــ برای ایــن دلتنـــگی ، دلم تنگــــ هِ تنگـــــ ه...

خیـــلی تنگـــــــ ، تنگـــــِ تمام اون لحظاتی که با تمام وجـــود ازشون لذتـــــــ بُردم و نبُردم ...

تنگــــــِ پاییز 92

تنگـــــِ محرم 92


+تنگــــــه دلم خدایا ... خیلی تنگــــــ



با اینکه حال و روز زمین و زمان بد استـــــ
یکــ قطعه از بهشتـــ در آغوش مشهد استــــ

حتی اگر به آخــر خط هــمــ رسیده ای
آنجـــا برای عشق شـــروعی مجدد استـــــ






+عشق فقط توی دستــــــ شماستــــــ





زمستان نیست دلتنگی "حـــــــــــ ـرم " است که می لرزاند چهارستون دلم را…





+گفتـــم ببینمش مگرم درد اشتیـــاق

ساکن شود بدیدم و مشتــــاق تر شدم



+السلام علیک یا علی ابن موسی الرضا المرتضی...


+به کرشمه ی عنایتــــــ نظری به سوی ما کن

که دعای دردمنــدان ز ســر نیــــاز بـــاشـــد



+سخنی که نیستــــ طاقتـــ که ز خویشتن بپــوشمــ

به کدامـــ دوستـــــــ گویـمـ که محــل راز باشــــد





اباصلت هروی گوید:
در آخرین جمعه ماه شعبان به محضر شریف حضرت امام رضا علیه السلام وارد شدم ، حضرت به من فرمودند: ای اباصلت بیشتر ماه شعبان گذشته و این آخرین جمعه این ماه است پس در مقدار باقیمانده از این ماه کم کاریهای گذشته را جبران کن و به آنچه مهم است بپرداز و زیاد دعا و استغفار و تلاوت قرآن کن و از گناهانت توبه کن تا در حالی که از آنها خلاص شده ای ماه رمضان به تو رو کند و اگر امانتی بر عهده توست آنرا اداء کن واگر حقد و حسدی از مومنی در دلت وجود دارد آن را از دلت خارج کن و اگر گناهی مرتکب می شدی آن را رها کن...
و در این چند روز باقی مانده زیاد بگو:

اللّهُمَّ انْ لَمْ تَکُنْ غَفَرْتَ لَنا فیما مَضى مِنْ شَعْبانَ فَاغْفِرْ لَنا فیما بَقِیَ مِنْهُ




+السلام علیکـــــ یا علی ابن موسی الرضا المرتضی





لابد شنیـــدین حافظ یه بیتـــــــــــ داره که میگه:


"عتــــابــــــ یــار پریچهره عـاشقـانه بکش

کــه یکـــــ کرشمه تلافی صـد جفـا بکند"

از شیر استراکتـــور مثل یه چشمه داره عسل می ریزه پایین همینطوری که ناخونکــــ میزدم به عسل و شیرینیش خستگی یه روز رو از تنــم در میاورد زنبور محتــــرم که گویا اومده بود برای دستــــــ بوسی ما دستـــمو بوسید و به دیار باقی شتافتـــــ ، دقیقا ماموریتش این بود که اول برای من عسل درستـــ کنه بعد بیاد دستــــ مو ببوسه(به تعبیر بابا) و بذاره بره اون دنیـــا ... نیش زد و داد ما رو برد به عرش ولی عسلش خوشمزه ست:)))



+بعد ها در قالب ادامه ی مطلب منظورم رو از این پریشان نوشته ها می نویسم(ان شاءالله)




انقــــدر دلـــمـ میخــــواد دوبـــاره بـــرم همـــونجـــا ...

انقـــــدر دلـــمــ مــی خـــواد خـــدا

خیــــلی زیــــاد

میشــــه لطفـــا دوبـــاره ، نه هزار بــاره

اصلا گره بزنی یه گوشه از زندگیـــمو به اونجــــا

بــرای همیشـــه

گره که می گم یعنی ربط بزنی زندگیمــو به اون حال و هوا

به اونجـــا

به اون نفس حق

به اون شــــور و حال خالص

میشــــه یه کاری کنی که بشــه خـــدا





خواهش میکنــــم بشه ...

بشـــه خـــدا ... بشــــه


+زین سفر گر به سلامتـــــ به وطن باز رسـم

نذر کــــردم کــه هــم از راه بــه میخــــانه رومـ


خــــدایـــا ...

زبـــونــمــ نه چشـــمامـ

باهاتــــــ حرف دارن

ببیــــن...




چنــــد روزیستــــــــ  از خــودمـــ دورمــ




+...





افتــــاده رو زبونـــمـــ


"من خـــود از عشق لبتـــــــ فهم سخن می نکنــــم"



  • سعید طغیانی
  • ۰
  • ۰

این متن دومین مطلب آزمایشی من است که به زودی آن را حذف خواهم کرد.

زکات علم، نشر آن است. هر وبلاگ می تواند پایگاهی برای نشر علم و دانش باشد. بهره برداری علمی از وبلاگ ها نقش بسزایی در تولید محتوای مفید فارسی در اینترنت خواهد داشت. انتشار جزوات و متون درسی، یافته های تحقیقی و مقالات علمی از جمله کاربردهای علمی قابل تصور برای ,بلاگ ها است.

همچنین وبلاگ نویسی یکی از موثرترین شیوه های نوین اطلاع رسانی است و در جهان کم نیستند وبلاگ هایی که با رسانه های رسمی خبری رقابت می کنند. در بعد کسب و کار نیز، روز به روز بر تعداد شرکت هایی که اطلاع رسانی محصولات، خدمات و رویدادهای خود را از طریق بلاگ انجام می دهند افزوده می شود.

  • سعید طغیانی
  • ۰
  • ۰

این متن اولین مطلب آزمایشی من است که به زودی آن را حذف خواهم کرد.

مرد خردمند هنر پیشه را، عمر دو بایست در این روزگار، تا به یکی تجربه اندوختن، با دگری تجربه بردن به کار!

اگر همه ما تجربیات مفید خود را در اختیار دیگران قرار دهیم همه خواهند توانست با انتخاب ها و تصمیم های درست تر، استفاده بهتری از وقت و عمر خود داشته باشند.

همچنین گاهی هدف از نوشتن ترویج نظرات و دیدگاه های شخصی نویسنده یا ابراز احساسات و عواطف اوست. برخی هم انتشار نظرات خود را فرصتی برای نقد و ارزیابی آن می دانند. البته بدیهی است کسانی که دیدگاه های خود را در قالب هنر بیان می کنند، تاثیر بیشتری بر محیط پیرامون خود می گذارند.

  • سعید طغیانی